شب قبل از عملیات فتح المبین که منجر به فتح خرمشهر شد ، من(حسین قجه ای) و محسن وزوایی برای یافتن بهترین سیر هدایت گردان به پشت جبهه ی دشمن و تصرف توپخونه ی اونا به ماموریت رفتیم. پس از اتمام کار شناسایی برای استراحت دور هم نشستیم و کمپوتی رو باز کردیم. در حالی که آرام صحبت می کردیم مشغول خوردن شدیم و به همدیگه تاکید می کردیم که قوطی خالی رو ببریم تا نشونی از خودمون به جا نگذاشته باشیم. با خوشحالی به مقر برگشتیم و بعد ارائه ی گزارش کار ناگهان یادمون اومد که غفلت کردیم و قوطی رو همون جا جا گذاشتیم. دیگه کاری نمی تونستیم بکنیم ، فقط به خدا توکل کردیم. اوایل شب بعد محسن وزوایی با بیسیم اعلام کرد که راه را گم کرده. همه نگران بودند حتی فرموندمون حاج احمد متوسلیان به سجده رفته بود و با گریه به پروردگار التماس می کرد. چند لحظه بعد خبر داده شد که گردان راهش رو پیدا کرده و عملیات با رمز « فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) » آغاز شده. بعد ها فهمیدم فرمانده ی گردان مسیر رو از روی همون قوطی جا مونده پیدا کرده!! همیشه می گفتم: خداوند این گونه شری رو به خیر رقم زد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ